از غریبه ای توی خیابان چیزی میپرسی و او با لبخند و حوصله جوابت رامیدهد
وقتی مهمونات دستور غذایی رو ازت میپرسن
وقتی هدیه ات را باز میکند و چشمهایش از خوشحالی برق میزند
از خیابان که رد میشوی راننده ای که حق تقدم با اوست برایت میایستد و با خوشرویی اشاره میکند که رد شوی
وقتی دیر رسیده ای و میگوید خودش هم الان رسیده اس
وقتی کسی را میخندانی
وقت حرف زدن کلمه ای را گم میکنی و او زود حدسش میزند
عجله داری که از چهار راه رد شوی و چراغ سبز میماند
مسیرت با مسیر بعدی تاکسی یکی است
فوت کردن قاصدک
وقتی تو رو میرسونه و تا داخل خونه نشدی راه نمی افته
نسیم خنک تو تابستون
لحظه بیدار شدن از خوابی بد
پیچ آخر جاده و سوسوی چراغ های شهر
وقتی اخم کرده اما نمیتواند جلوی خنده اش را بگیرد
وقتی به جای خداحافظی میگوید....میبینمت
وقتی کسی یادش میماند که از چه چیزهایی خوشت میاید
هوای توی گل فروشی
بوی عطر گل نرگس
کودکی در آغوش دیگری است اما دستانش را دراز میکند تا تو بغلش کنی
وقتی سر امتحان یهو جواب یک سوال یادت بیاد
آخر شب که همه خوابند ..آرامش و سکوت
و یا وقتی احسان خواجه امیری میخونه :برام هیچ حسی شبیه تو نیست...
موضوعات مرتبط: شاد ، ،
برچسبها:
این روزها فقط دل هایی باید عاشق شوند که تحمل خیانت دیدن را هم داشته باشند
از دوستان دو رنگم عجیب دل تنگ است
فدای همت آن دشمنی که یکرنگ است
نفرین به اون کسایی که روی دلا پا می ذارن تا که می بینن عاشقی میرن و تنهات می ذارن نفرین به آدمایی که تو سینه ها دل ندارن عاشق عاشق کشین ، رحم و مروت ندارن
باور کـن ٬ خیلــی حرف اسـت ٬
وفادار دسـت هـایی باشـی ٬
که یک بار هـم لمس شـان نکـرده ای !
خودمان را
پیدا کنیم …
نیمه ی گمشده مان ،
پیشکش !
داشت از تنهاییش میگفت . . .
اما . . .
صداى بوق پشت خطى امانش را بریده بود !
گاهی وقتی کسی از زندگیتان می رود
دارد به شما لطفـــ می کند ،
او فضــــایی خالی بجا میگذارد
برای کسی که ؛
لیـــــاقتـ ــــ آنجا بودن را داشتهـ باشد
گریه” تر “میکنه
باید مهربان “تر” میشدی
گناه نامهربانیت به گردن گریه نینداز
گاهی گــذشــت میکنم
..
گاهی گـذر
..
و کاش
..
بدانی فرق این دو را
دیگه حتی به سایه ام هم اعتماد ندارم ، چون اونم جاهای تاریک تنهام می ذاره …
میدونی چیه ؟ حکایت زندگی ما شد مثل دکمه پیراهن!
اولی رو که اشتباه بستی تا اخرش اشتباه میری…
بدبختی اینه که زمانی به اشتباهت پی میبری که رسیدی به اخرش..!
چقدرتلخ مرگ دلی که درحسرت محبت میسوخت اماباغرورخیانت آتیش گرفت تلخ بود
نوشته هایم را می خوانی..و می گویی:چه زیبا!!راستی دردهای آدم ها زیبایی دارد…!!!
دنیای امروز ما ,
دنیای روابط آدم ها با آدم ها نیست !!!
دنیای روابط نقاب ها با نقاب هاست ..!!
سعــی نکـــن متفـــاوت باشـــی …
در ایــن روزگـــار نــامـــرد!
فقــــــط خـــــوبــ ــــــــ بــــاش …
خـــوب بــودن بــه انــدازه کـــافـــی متفـــاوت هســـت
اگر
عشقت کورم کنه
مهــــــم نیست
حس بودنت
قشنگتر از
دیدن دنیاست
موضوعات مرتبط: تیکه دار ، ،
برچسبها:
یه غضنفر میمیره. شب اول قبر ۶۲ تا فرشته میان سراغش. ۲ تاشون سوال می کردن... ۶۰ تاشون حالیش می کردن!!!
یه غضنفر تو آینه عکس خودشو می بینه بعد می گه: ا...این چه آشناست ! بعد از یه ساعت فکر کردن داد می زنه: فهمیدم... این همون کره خریه که امروز تو آرایشگاه یک ساعت زل زده بود به من!
به غضنفر می گن اگه دنیا رو بهت بدن چی کار می کنی می گه من فعلا می خوام درسمو ادامه بدم !!
غضنفر باباش میمیره هفتش خیلی شلوغ می شه واسه چهلم بلیط می فروشه.
به غضنفر میگن ترمز ABS چیه؟ میگه تو سرعت های زیاد و سر پیچ ها کار حضرت ابوالفضل رو می کنه!!!
غضنفر آشغال میره تو چشماش سره ساعت 9 میشینه دم در .
پلیس به غضنفر: اینجا ماهیگیری قدغنه!!! غضنفر: ولی اینجا تابلو نزدین!!! پلیس: نزدیم که نزدیم، زود باش از بالای اون آکواریوم بیا پایین!!!!
غضنفر میره کله پاچه فروشی، یارو بهش میگه: قربون چشم بگذارم؟ غضنفر میگه: نه آقا! حداقل صبر کن من برم قایم شم!
غضنفر رفته بود زیارت امام رضا. بعد از زیارت دستش را برای احترام روی سینه اش گذاشت و عقب عقب آمد بیرون. یه دفعه دید که خورده به یه چیزی. نیگاه کرد، دید که یه تابلو است و روش نوشته: تبریز 5 کیلومتر!
غضنفر داشته کباب درست می کرده می بینه یه گربه داره نگاه می کنه داد می زنه آی بلال شیر بلاله.
یه غضنفر میاد تهران یه دونه پرشیا صفر می بینه میزنه شیشه هاشو خورد می کنه صاحبش می گه چرا این کارو کردی؟ مگه مرض داری؟ غضنفر می گه اه مال تو بود؟ فکر کردم مال شوکته.
غضنفر می ره هیئت راش نمی دن خودش می ره هیئت می زنه هیچکس رو راه نمی ده.
موضوعات مرتبط: غضنفر ، ،
برچسبها:
دعــــای بـــاران چــــرا ؟
دعــــای عشـــــــق بــخـــوان !
ایـــن روزهــا دلـــها تشــنه تــرند تـــا زمیــــن ،
خـــدایــــــــا
کمــــی عشـــــــق ببــــار
موضوعات مرتبط: عشقولانه ، ،
برچسبها:
برای عشق تمنا کن ولی خار نشو. برای عشق قبول کن ولی غرورتت را از دست نده . برای عشق گریه کن ولی به کسی نگو. برای عشق مثل شمع بسوز ولی نگذار پروانه ببینه. برای عشق پیمان ببند ولی پیمان نشکن . برای عشق جون خودتو بده ولی جون کسی رو نگیر . برای عشق وصال کن ولی فرار نکن . برای عشق زندگی کن ولی عاشقونه زندگی کن . برای عشق بمیر ولی کسی رو نکش . برای عشق خودت باش ولی خوب باش
در خاطري که توئي ، ديگران فراموشند ..
موضوعات مرتبط: عشقولانه ، ،
برچسبها:
قدیما هزار ساعت عشق بود
و
یک بوسه یواشکی...
الان هزار ساعت بوسه علنی هست
و
موضوعات مرتبط: عشقولانه ، ،
برچسبها:
کجاست مقصد این کهکشان سرگشته
کجاست خانه این ناخدای سرگردان؟
کجا به آب رسد تشنه با قریب سراب؟
ستاره گفت که خاموش, لحظه ها رادریاب...
موضوعات مرتبط: غم انگیز ، ،
برچسبها:
لنگه های چوبی درب حیاطمان؛
گر چه کهنه اند و جیرجیر می کنند؛
ولی خوش به حالشان که لنگه ی هم اند ...
«مرحوم حسین پناهی»
موضوعات مرتبط: غم انگیز ، ،
برچسبها:
موضوعات مرتبط: بازیکنان مشهور ، ،
برچسبها:
موضوعات مرتبط: بازیکنان مشهور ، ،
برچسبها:
یه روز یه لره با تهرانیه ازدواج میکنه شب عروسی تهرانیا میخونن سبد سبد گل یاس عروس ما چه زیباس لرا میخونن گونی گونی پشکل غلامعلی خوشکل
از لره میپرسند: توی طایفه شما آدم مشهور هم هست؟ میگه:آره بابا، لره و هاردی، سوفیا لره، الیز ....
یه روز یه لره با تهرانیه ازدواج میکنه شب عروسی تهرانیا میخونن سبد سبد گل یاس عروس ما چه زیباس لرا میخونن گونی گونی پشکل غلامعلی خوشکل
از لره میپرسند: توی طایفه شما آدم مشهور هم هست؟ میگه:آره بابا، لره و هاردی، سوفیا لره، الیزابت تای لور، تازه یه شیمیدان لر یه چیزی کشف کرده که اسمشو گذاشته کلر.
به یه لر میگن زبون لری چه جوریه؟ میگه فارسی بلدی؟ میگه آره. میگه برین توش میشه لری!!!
لره میره دزدی تفنگش رو میزاره پشت گردنه طرف میگه تکون بخوری با لگد میزنم در کونت!!!
یه روز دوتا لر سوار یه تاکسی میشن. تاکسیه پژو بوده. بعد یکی از لرا به راننده میگه: اقای راننده یه نوار بزار حال کنیم. راننده میگه: خودت یکی از تو داشبورت انتخاب کن بزار. لره هم از تو داشبورت بین چند تا نوار یه نوار ویدیو پیدا میکنه هر چی سعی میکنه بزاره تو ضبط نمیتونه بزاره اون رفیقش می زنه تو سرش میگه ای گیج این نوار مال تریلی نه پژو
یک لر برای چند روز میره توی هتل یک روز میبینن توی دستشوئی داره یک نفر خارجی رو میزنه میان میگیرنش ازش میپرسن قضیه چیه چرا این بدبخت را میزنی لره میگه اینجا یک چشمه اویی بیده (دستشوئی فرنگی ) که مو هر روز ازش او میخوردم این بی پدر و مادر امروز اومده توش ریده
لره داشته با تمام وجود وضو می گرفته بهش میگن چرا اینقدر محکم وضو می گیری؟ میگه یه وضویی بگیرم که هیچ گوزی نتونه باطلش کنه!
بچه مثبته از لره میپرسه: آقا ببخشید... خیلی خیلی عذر میخوام..شرمنده.. روم به دیوار.. اسمتون چیه؟! لره شاکی میشه، میگه: ایجو که تو پرسیدی، اسمم انه!!!
موضوعات مرتبط: لری ، ،
برچسبها:
هیچوقت دل به کسی نبند ...
چون این دنیا انقد کوچیکه که توش
2 تا دل کنار هم جا نمیشن ...
ولی اگه دل بستی
هیچوقت ازش جدا نشو ...
چون این دنیا انقد بزرگه
که دیگه پیداش نمیکنی
موضوعات مرتبط: عشقولانه ، ،
برچسبها:
مترسک را دار زدند به جرم دوستی با پرنده !!!
که مبادا تاراج مزرعه را به بوسه ای فروخته باشد ...
راست میگفت سهراب
"اینجا قحطی عاطفه است"
موضوعات مرتبط: غم انگیز ، ،
برچسبها:
تو آیا عاشقی کردی بفهمی
عشق یعنی چه؟
تو آیا با شقایق بودهای گاهی؟
نشستی پای اشکِ شمعِ گریان تا سحر یک شب؟
تو آیا قاصدکهای رها را دیدهای هرگز،
که از شرم نبود شادپیغامی،
میان کوچهها سرگشته میچرخند؟
نپرسیدی چرا وقتی که یاسی، عطر خود تقدیم باغی میکند
چیزی نمیخواهد
و چشمان تو آیا سورهای از این کتاب هستی
زیبا،
تلاوت کرده با تدبیر؟
تو از خورشید پرسیدی، چرا
بیمنت و با مهر میتابد؟
تو رمز عاشقی، از بال پروانه، میان شعلههای شمع، پرسیدی؟
تو آیا در شبی، با کرم شبتابی سخن گفتی
از او پرسیدهای راز هدایت، در شبی تاریک؟
تو آیا، یاکریمی دیدهای در آشیان، بی
عشق بنشیند
تو ماه آسمان را دیدهای، رخ از نگاه عاشقان نیمهشبها بربتاباند؟
تو آیا دیدهای برگی برنجد از حضور خار بنشسته کنار قامت یک گل؟
و گلبرگ گلی، عطر خودش، پنهان کند، از ساحت باغی؟
تو آیا خواندهای با بلبلان، آواز آزادی؟
تو آیا هیچ میدانی،
اگر عاشق نباشی، مردهای در خویش؟
نمیدانی که گاهی، شانهای، دستی، کلامی را نمییابی ولیکن سینهات لبریز از
عشق است…
تو پرسیدی شبی، احوال ماه و خوشه
زیبای پروین را؟
جواب چشمک یک از هزاران اخترِ آسمان را، دادهای آیا ؟!
ببینم، با محبت، مهر،
زیبایی
تو آیا جمله میسازی؟
نفهمیدی چرا دلبستِ فالِ فالگیری میشوی با ذوق!
که فردا میرسد پیغام شادی!
یک نفر با اسب میآید!
و گنجی هم تو را خوشبخت خواهد کرد!
تو فهمیدی چرا همسایهات دیگر نمیخندد؟
چرا گلدان پشت پنجره، خشکیده از بیآبیِ احساس؟
نفهمیدی چرا آیینه هم، اخمِ نشسته بر جبینِ مردمان را برنمیتابد؟
نپرسیدی خدا را، در کدامین پیچ، ره گم کردهای آیا؟
جوابم را نمیخواهی تو پاسخ داد، ای آیینه دیوار!!؟
ز خود پرسیدهام در تو!
که عاشق بودهام آیا!!؟
جوابش را تو هم، البته میدانی
سکوت مانده بر لب را
تو هم ای من!
به گوش بسته میخوانی
موضوعات مرتبط: عشقولانه ، ،
برچسبها:
موضوعات مرتبط: شاد ، ،
برچسبها: